علی داودی | ||
|
شک داریم کسی در کشورمان باشد که تا کنون صحنهای تا این اندازه رقت بار را ندیده باشد؛ صحنهای که بیشتر با دیدن آن ابراز تأسف کرده و چه به بسا کلماتی هم درباره مسئولان غافل از اوضاع پشت بند آن بر زبان بیاوریم، ولی به مرور تکرار دیدن آن برایمان عادی شده است؛ همان گونه که برای مسئولان عادی شده!
به گزارش «تابناک»، اگر تا دو سه دهه پیش، از جمله مظاهر گستردگی لجام گسیخته شهرنشینی در کشورمان، شکل گیری حلبی آبادها و زندگی کوخ نشینی پیرامون کلانشهرها بود، حالا آن نقطه ضعف رشد و نمو کرده و به مدد مهاجران داخلی و خارجی، به ابعاد آن افزوده شده است. اگر روزی حاشیه نشین ها به ارتکاب بزه، تخلف و قانون شکنی شهرت داشتند و طبقه پایینی از جامعه را نشان میدادند، حالا سطح زندگی متوسط اینقدر بالا رفته که از یک سو مرز حاشیه نشینی و شهرنشینی کمرنگ شده و از سوی دیگر، دشواری های امرار معاش، موجب قوام یافتن مشکلاتی شده که دیگر حتی مشکل نامیدنشان دشوار است. اینجاست که امثال دست فروشی که روزگاری زشت دانسته میشد و به دلیل مشکلات همراه با آن چون سد معبر، مبارزه شدیدی با آن صورت میگرفت، به امری عادی و روزمره تبدیل شده که حتی مقابله با آن در مترو و اتوبوسهای شهری، با اصول اخلاقی بسیاری همخوانی نداشته و به همین دلیل به فراموشی سپرده شده است. از سوی دیگر، اگر روزگاری تهیه و پخش مواد مخدر و مشروبات الکلی به حاشیه ها نسبت داده میشد، اکنون به جایی رسیدهایم که حتی در فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی، گنگسترها و باندهای مخدر از نیمه بالایی شهر سر بر میآورند و جای ایشان را در حاشیه نشین ها، خرده فروش ها، خرده سارقان و بزهکاران معمولی در تیراژ بالا گرفته و در مجاورتشان، مردمانی شریف زندگی میکنند که برای امرار معاش خیلی وقت است منیت را در خود کشتهاند. اگر روزگاری گدایان، سرشناس بودند و میشد به کمک انگشتان دست تعدادشان را در هر محله شمرد و حتی القابشان را مرور کرد، هم اکنون نیز شمارشان فزونی یافته و هم شمار فقرا زیاد شده و هم کسانی که در مسیر کوشش برای جدایی از فقر، کسب و کاری تازه تأسیس را پی میگیرند. کافی است پایین تا بالای گذری را در تهران یا برخی کلانشهرهای مشابه این شهر بپیماییم تا افرادی را ببینیم که سر در سطل زباله فرو برده و سعی دارند از میان انواع و اقسام دور ریزهای شهروندان، برای خود نانی درآورند؛ افرادی که حتما معرف حضور همه ما هستند! بر سر هر سطل زباله که توقف کنیم، چندین نوبت مراجعه به آن را در طول روز خواهیم دید و اینقدر این روند ناراحت کننده ادامه مییابد که نمیتوانیم منکر شکل گیری کسب و کاری جدید در باب زباله گردی در شهر شویم؛ اما هر چه به ذهنمان فشار میآوریم، حتی در حد یک اظهارنظر مسئولان در این باره به یاد نخواهیم آورد. گویی نه مسئولی ایشان را دیده، نه نهاد حمایتی نسبت به ایشان احساس مسئولیت کرده، نه جامعه شناسی با ایشان روبه رو شده، نه رسانه ملی سری به دیارشان زده و نه در عبور و مرور روزمره هیچ مسئول و نهاد مسئولی، زباله گردان رصد شده اند! اما هر چه کسانی که باید میدیدند، ندیدند، مردم کوچه و بازار ایشان را میبینند، راجع به ایشان با هم گپ و گفت کرده و در تحلیل های خود، مقصران را شناسایی و به صف میکنند و در نهایت به سهم خود به این دست مشکلات جامعه واکنش نشان میدهند؛ واکنشی که گاه به دنیای مجازی راه پیدا میکند؛ به این امید که دیده شده و موجبات شکل گیری حرکتی اصلاحی را رقم بزند.
[ شنبه 93/3/17 ] [ 12:48 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |